کم کم داشت بوی بهار می اومد که یهو ننه سرما برگشت و گفت : کجا هنوز نوبت من که تموم نشده هنوز یه هفت و هشت روزی مهلت دارم پس میبارم تا مردم و مخصوصا کشاورزها رو ذوق زده کنم ...
عید نوروز یکی از اعیاد سنتی ما ایرانیان است که قدمتی بیش سه هزار سال دارد و هر ساله با شروع فصل بهار و آغاز تولدی نو در طبیعت آن را جشن میگیریم اما نکته ی در این جشن نهفته است که کاملا آشکار است و آن نو شدن دل و روح ما انسانها است متاسفانه ما مردم فقط ظاهر بین و سطحی نگر شده ایم و واقعیت ها را نمی بینیم
در روزی که همگان در شادی عید غرقند عده ای در خیابان ها سرگردانند و دنبال تکه نانی میگردند و جای خواب گرم ...
به یاد آنها نیز باشیم
( البته لازم به ذکر است از احداث گرم خانه های شهرداری طی این سالهای اخیر سپاسگذاریم )
یتیمان و بینوایان را هم نیز دریابید
کاش قدرتی داشتم تا می توانستم بدی های رو زمین را از میان می بردم لحظه ی خود را جای بینوایان بگذارید و یادی از ایشان کنید !
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.